آرشيو وبلاگ لینک های مزخرف دوستان
نويسندگان
به کدام مذهب و به کدام ملت است این سیر شدن از دیوانگی در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از روز ولنتاین فرنگی. این روز «سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان» نام داشته است برچسب:, :: :: نويسنده : ADV
نام پیامبر ایرانی به شکلی که دو هزار و پانصد سال رواج داشته، زرتشت است. یونانیان این نام «رازوراسترس» ( Zoroastres ) تلفظ کردهاند. این کلمه به زبان لاتین راه یافت و سپس به شکل مأنوس زورواستر ( Zoroaster ) در آمد. قدیمیترین اشارهی معتبری که رد آثار یونانی به زرتشت شده است در رسالهی آلکیبادس ( Alcibiades ) افلاطون آمده است. برچسب:, :: :: نويسنده : ADV
یین ازدواج در دین آیین زرتشتآیین زناشویی در ایران باستان برچسب:, :: :: نويسنده : ADV
ایران در طول تاریخ، گاهی چنان کشور امنی به حساب میآمده که مهاجران بسیاری را به خود پذیرفته است. گروهی از این مهاجران پیامبرانی بودهاند که ایران را برای زندگی در نظر گرفتهاند. در دوران هخامشیها سیل کسانی که در اسارت بختنصر بودهاند به ایران سرازیر شدند که در آن میان پیامبران و بزرگان زیادی دیده میشوند. در زیر اطلاعات پیامبرانی که در ایران مدفون هستند یا احتمال میرود که مقبره آنها در ایران باشد، آمده است: 1- سیم و لام طبق اعتقادات مردم سمنان و همچنین طبق مفاد کتیبه موجود، دو نفر از فرزندان نوح به نامهای سامالنبی و لام النبی در محلی در نزیکی سمنان دفن شدهاند. بقعه پیغمبران سمنان در 18 کیلومتری شمال شرقی سمنان بر فراز کوه مرتفعی قرار دارد. برای رسیدن به این بقعه هم از روستای "درجزین" در نزدیکی سنگسر و هم از جاده اصلی سمنان به دامغان (پلیسراه) میتوان انتخاب مسیر کرد. این جاده خاکی و سنگلاخ است. 2- خالد نبی اسم کامل این پیامبر، خالد بن سنان عبسی است. ایشان شریعت حضرت عیسی را تبلیغ میکردند. نسب وی به حضرت اسماعیل فرزند ابراهیم (ع) میرسد و یکی از پیامبرانی است که به بعثت حضرت محمد (ص) بشارت داده و در دوران فترت میزیسته است. دوره فترت به فاصله بین بعثت حضرت عیسی تا بعثت حضرت محمد بن عبدالله اطلاق میشود. بر طبق برخی از آیات و احادیث، در دوران فترت، پیامبری به رسالت مبعوث نشده است. هرچند بر اساس نظر مفسرین، در این مدت چهار نبی از طرف خداوند مامور تبلیغ دین حضرت عیسی شدند که سه نفر از آنان از بنیاسرائیل و به نامهای شمعون، یوحنا، یونس معرفی شدهاند و چهارمینشان عرب بوده و به نام خالدبن سنان عبسی معروف است. بر طبق نظر برخی از تاریخنویسان حضرت یوشع توسط کوروش از اسارت بختنصر نجات یافت و به ایران آمد. وی در گورستان تاریخی تخت فولاد اصفهان که قدمتش به پیش از اسلام میرسد و در خیابان امام سجاد قرار دارد، مدفون است.
ظاهرا خالد بن سنان معاصر انوشیروان بوده و در سرزمین بنیغطفان زندگی میکرده است. روایت است که دختر خالد بن سنان به نام محیاه به محضر حضرت محمد رسیده است در طایفه عرب به غیر از حضرت رسول و حضرت خالد بن سنان هیچ پیامبری نیست و میتوان گفت که از بین اعراب فقط این دو نفر به پیامبری برگزیده شدهاند و بقیه پیامبران از قوم بنیاسرائیل هستند. 3- درباره قبر خالدنبی مفسر بزرگ حنفی مذهب، شیخ اسماعیل حقی درباره محل قبر حضرت خالدنبی اشاره میکند که: قبر خالد نبی در منطقه جرجان و بربلندی کوهی به نام کوه خدا قرار دارد. آدرس آرامگاه: استان گلستان – شهرستان کلاله – به سمت "قره قوزی سفلی" و "یلی بدراق" – 38 کیلومتری جاده خاکی تا آرامگاه خالد نبی 4- یوشع بر طبق نظر برخی از تاریخنویسان حضرت یوشع توسط کوروش از اسارت بختنصر نجات یافت و به ایران آمد. وی یوشع در گورستان تاریخی تخت فولاد اصفهان که قدمتش به پیش از اسلام میرسد و در خیابان امام سجاد قرار دارد، مدفون است. محوطهای که یوشع نبی در آن دفن است به لسان الارض معروف است. لسان الارض مکانی است که میگویند هنگام عبور امام حسنمجتبی(ع) زمین با امام سخن گفت و آمدن دشمن را به اطلاع آن حضرت رساند. 5- شعیای نبی یکی از پیامبران بنیاسرائیل است که نسبتش به حضرت یعقوب میرسد. محل سکونت ایشان در بیتالمقدس بوده و قبل از حضرت زکریا به رسالت مبعوث شدند. آرامگاه شعیای نبی، جنب امامزاده اسماعیل در حاشیه خیابان هاتف اصفهانی قرار دارد. بر جانب شمالی مرقد شعیای نبی، کتیبهای به خط نستعلیق از دوره شاه سلطان حسین صفوی موجود است که نخستین مسجد بزرگ ساخته شده در اصفهان را مسجد شعیا معرفی میکند و نیز حکایت دارد از اینکه مسجد مزبور را ابوالعباس مفتی در دوره خلافت علی بن ابیطالب(ع) بنا کرده و آلب ارسلان آن را تعمیر کرده است. 6- حیقوق هم با تلفظ حیقوق و هم با تلفظ حبقوق وجود دارد. حیقوق به معنی "در بغل کشیده شده" است. حیقوق این نام را بدان جهت یافت که در طفولیت به علت مریضی از دنیا رفت و حضرت الیاس(ع) او را در بغل گرفت و دعا کرد و از خداوند حیات و زندگی وی را طلب کرد و او زنده شد. حیقوق نبی یکی از پیامبران بنی اسرائیل و نگهبان معبد سلیمان در اورشلیم بوده و نامش در عهد عتیق آمده است. حیقوق نبی پس از شعیا نبی به رسالت مبعوث شد. وی سالهای درازی در اسارت بختنصر بود و پس از فتح بابل به دست کوروش به همراه دانیال نبی به ایران آمد. او در همدان اقامت گزید و پس از فوت در تویسرکان مدفون شد. بقعه حیقوق نبی در جنوب غربی شهر تویسرکان واقع شده است. 7- حجی وی در دوران سلطنت داریوش کبیر میزیسته است. در تورات نام آن حضرت "حکی" آمده و به معنای "مسرور" است. این پیامبر هم زمان با مردخای بوده است. مقبره این پیامبر در همدان در نزدیکی میدان امام خمینی، داخل بازار در راسته پیغمبر و داخل مسجد پیغمبر قرار دارد. 8- مردخای مردخای یکی از بزرگان و یا به قولی یکی از انبیای بنیاسرائیل است که در زمان خشایارشاه میزیسته است و نسبش به حضرت یعقوب میرسد مردخای نقش زیادی در جلوگیری از قتل عام یهودیان در زمان خشایارشا ایفا کرد و به همین دلیل نزد یهودیان از جایگاه ویژهای برخوردار است. در مقالهای در روزنامه جمهوری اسلامی مورخ 15/9/79 از مدفن پیامبری به نام ارمیای نبی در شمال خرمشهر یاد شده است. آرامگاه مردخای و برادر زادهاش در همدان در نزدیکی میدان امام خمینی و در خیابان شریعتی واقع است. 9- قیدار حضرت قیدار جد سیام حضرت محمد(ص) است. در تاریخ یعقوبی آمده است: حضرت اسماعیل دوازده پسر داشت که بزرگترین آنها حضرت قیدار بود و پس از وفات حضرت اسماعیل، قیدار نبی مردم را به توحید دعوت میکند. قیدار به معنای سیاهپوست است. مرقد آن حضرت در شهرستان خدابنده (قیدار) از استان زنجان قرار دارد. 10- سلام، سلوم، سهولی، القیا به نظر این پیامبران همزمان با اصحاب کهف میزیستهاند. زمان مرگشان با یکدیگر متفاوت بوده ولی یارانشان بعد از دفن اولین پیامبر در این مکان، بقیه را هم در کنار او دفن کردند. مرقد این چهار نبی در خیابان پیغمبریه قزوین قرار دارد. 11- اشموئیل این پیامبر هم زمان با طالوت و در ارتباط با داستان داوود و جالوت است. حدود 50 کیلومتری شهر ساوه و در جاده بوئین زهرا مقبرهای وجود دارد که به گفته اهالی و برخی مدارک، مرقد مطهر یکی از پیامبران بزرگ الهی به نام حضرت اشموئیل است. مسیر مرقد در جادهای کوهستانی در 9 کیلومتری روستای ورده قرار دارد. سنگ نبشتهای در آنجا هست که مبین حضور ناصرالدین شاه و همراهانش است. 12- دانیال نبی از انبیای بزرگ الهی است. وی از نسل حضرت داوود و بعثت پیامبر اسلام را پیشگویی کرده است. لفظ دانیال در زبان عبری به معنای "خدا حاکم من است " به شمار میرود. دانیال نبی همزمان با کوروش کبیر و داریوش اول بوده است. او از جمله کسانی بود که به دست بختنصر اسیر و در بابل زندانی شده بودند. 13- کوروش آرامگاهی که در دشت مرغاب(پاسارگاد) مدتهای مدیدی به نام مقبره مادر سلیمان شناخته میشد، اکنون به عنوان آرامگاه کوروش کبیر مورد قبول عامه مردم و بسیاری از کارشناسان است. این آرامگاه همان وقتی هم که به نام مقبره مادر سلیمان شناخته میشد، مورد احترام و پرستش مردم محلی بود و اکنون هم مورد توجه ایرانیان و جهانیان است. کتابی به نام کوروش کبیر(ذوالقرنین) نوشته ابوالکلام آزاد موجود است که در این کتاب قراین بسیاری آورده شده که کوروش را همان ذوالقرنین قرآن معرفی میکند. نظریاتی که در این کتاب آورده شده نظر بسیاری از علمای اسلامی نظیر علامه طباطبایی را به خود معطوف کرده است تا جایی که ایشان می نویسند:"...کلام ابوالکلام، هرچند بعضی اطرافش خالی از اعتراضاتی نیست، لکن از هر گفتار دیگری، انطباقش با آیات قرآنی روشنتر و قابل قبولتر است." از طرف دیگر ، کاملا روشن است که اسم کوروش بارها به عوان ناجی در عهد عتیق آورده شده است. به این ترتیب شاید کوروش همان ذوالقرنین قرآن باشد. آرامگاه کوروش کبیر در استان فارس، راه اصلی اصفهان به شیراز در منطقهای به نام پاسارگاد قرار دارد. 14- آرامگاه باباولی (قادر مبر) در دهکده باباولی دیلمان، بنایی است که به آرامگاه قادر پیغمبر شهرت دارد . مطلب زیادی در مورد این آرامگاه و شخصیت مدفون در آن نمیدانیم. 15- باحزقیل در نزدیکی مسجد جامع دزفول بنایی کوچک و ساده قرار دارد که به بقعه باحزقیل، پدر دانیال نبی منسوب است.مطلب بیشتری در این مورد در دست نیست. 16- ارمیاینبی در مقالهای در روزنامه جمهوری اسلامی مورخ 15/9/79 از مدفن پیامبری به نام ارمیای نبی در شمال خرمشهر یاد شده است. ارمیای نبی در زمان سلطنت یهویاقیم و صدقیا از پادشاهان یهود به رسالت مبعوث شدند. 17- روبین روزنامه جمهوری اسلامی در مقالهای تحت عنوان "غربت شگفتانگیز انبیای سرزمین ما" به قلم آقای فرقانیپور در تاریخ 19/9/79 از مدفن پیامبری در میامی (در راه مشهد) به نام روبین یاد میکند. به نوشته لغت نامه دهخدا، روبین یکی از دوازده پسر یعقوب(ع) است. 18- جرجیس در کتاب "فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور" از مدفن جرجیس پیامبر در شهر شوشتر ذکری به میان آمده است. در جنوب غربی شوشتر روستایی به نام جرجیس است که در جوار آن بقعه ای به نام نبیجرجیس وجود دارد. در اطراف این بقعه بقاع دیگری نظیر روبین، حزقیل، شعیب، شمعون، اسحاق، ادریس و مردخای وجود دارد. درستی مدفن جرجیس پیغمبر در این مکان محل تردید است و به احتمال زیاد مقبره ایشان در موصل عراق است. 19- روبیل مرحوم سیدعبدالله جزائری یکی از علمای شوشتر (متوفی 1173 ه.ق) در فصل نهم تذکره شوشتر میگوید: مقامات بسیاری از انبیا بنی اسرائیل در حوالی شوشتر و دزفول یعنی نزدیک رودخانه دزفول معروف هستند مانند: اسحاق، شمعون، یعقوب، لاوی، جرجیس و روبیل. در کتاب الغدیر آمده که قبر روبیل پسر حضرت یعقوب در مصر است. 20- یونس در کتاب "فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور" از مدفن یونس پیغمبر در گناباد ذکری به میان آماده است که صحت آن مورد تردید است. آرامگاه یونس پیغمبر در موصل عراق است. 21- یعقوب در کتاب "فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور" از وجود مدفن یعقوب پیامبر در گرگان نام برده شده که اطلاعات صحیحی در این مورد وجود ندارد.
در الغدیر آمده است: حضرت یعقوب در مصر رحلت کرد و به شام برده شد. 22- آرامگاه پیامبرانی که صحت و درستی آنها تایید نشده: ابراهیم خلیل در سوسنگرد اسحاق و اسماعیل در جاده دزفول به هفت تپه ایوب پیامبر در دهکده بندبن لکنای تنکابن صالح پیامبر در شوشتر برچسب:, :: :: نويسنده : ADV
کلمه ذوالقرنین نام شخصی است که در قرآن و در سوره کهف از آیه 83 تا 110 نام برده شده است . ذوالقرنین به معنای دو قرن است که برخی معتقدند که این نامگذاری به دلیل آن است که به شرق و غرب عالم رسیده است.عرب از آن به دو شاخ آفتاب تعبیر نموده است و بعضی میگویند که در دو طرف سر وی برآمدگی مخصوصی بوده و سر انجام عده ای بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بوده است. اما قرآن ذوالقرنین را شخصی نامیده است که بنا بر درخواست قومی سدی ازآهن و مس جهت جلوگیری از هجوم بیگانگان برای آنان میسازد. به طور کلی سه نظریه در مورد این شخص وجود دارد.در نظر اول عده ای اعتقاد دارند که وی اسکندر مقدونی است و وی را اسکندر ذوالقرنین مینامند. این نظریه را ابو علی سینا در کتاب "دار الشفاء"خود بیان نموده است.دومین نظریه مربوط میشود به ابن هشام در کتاب"تاریخ سیره" و ابوریحان بیرونی در" الاثار الباقیه" که این دو نفر ذوالقرنین را از پادشاهان یمن میدانستند . در نهایت سومین و معتبرترین نظریه مربوط میشود به ابوالکلام آزاد،وزیر فرهنگ معاصر هند در کتاب "ذوالقرنین" که این شخص را کورش کبیر پادشاه ایران نامیده است. اکنون می توان گفت همه ی کارشناسان و مورخان اطمینان دارند که ذوالقرنین همان کوروش است. برخی با غرض یا به اشتباه اسکندر گجستیک (ملعون) را ذوالقرنین می دانند اما این معنی با کلام قرآن سازش ندارد. چون نخست قرآن می گوید ذوالقرنین مؤمن به خدا و روز قیامت بوده است و دین او دین توحید بوده است؛ ولی ما میدانیم كه إسكندر مشرك بوده و در تاریخ آمده است كه ذبیحه خود را برای ستاره مشتری ذبح نموده است.
و دوم قرآن ذوالقرنین را مرد صالح از عباد خدا و صاحب عدل و رفق میشمارد؛ و تاریخ برای إسكندر خلاف آنرا بیان میكند.
سوم اینکه در هیچیك از تاریخها نیامده است كه إسكندر مقدونی سدّ یأجوج و مأجوج را بنا كرده باشد. به هر حال از ذوالقرنین در قرآن به عنوان شخصیتی دادگستر و بشردوست یاد شده است.ودر تمام نوشته هایی که از زمان باستان چه در کتابهای دینی چه کتابهای غیر دینی آمده کوروش را فردی دادگستر و بشر دوست و کسی که اولین بیانیه حقوق بشر را اجرا کرده است و کتیبه اش هنوز موجود می باشد ، ذکر شده است.
دوتا از فروع دین ما تولی و تبری است که یعنی دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا است چون کوروش بزرگ دوست خدا فردی بود که احکام خدا را در زمین جاری می کرد و در واقع نماینده خدا در زمین بود باید مورد احترام همگی ما باشد و مقامش را گرامی داریم و نگذاریم آرامگاهش از بین برود و یا به او بی توجهی و توهین شود .
چرا داستان ذو القرنين در قرآن آمده است؟ سبب نزول سوره كهف اين بود كه قريش سه نفر را به قبيله نجران فرستادند تا از يهوديان آن ديار مسائلى را بياموزند و با آن رسول خداصلى الله عليه وآله را بيازمايند. آن سه نفر «نضربن حارث بن كلده»، «عقبةبن ابىمعيط» و «عاص بن وائل سهمى» بودند. اين سه نفر به سوى نجران حركت كرده و جريان را با علماى يهود در ميان گذاشتند. يهوديان گفتند: سه مساله از او بپرسيد، اگر آن طور كه ما مىدانيم پاسخ داد، در ادعايش راستگو است. آنگاه از يك مساله ديگر بپرسيد، اگر گفت مىدانم، بدانيد كه دروغگو است. گفتند: آن مسائل چيست؟ جواب دادند كه از او از احوال جوانانى بپرسيد كه در قديم الايام بودند و از ميان مردم خود بيرون شده و غايب گشتند و در غيبتگاه خود خوابيدند. از او بپرسيد چقدر خوابيدند؟ نفراتشان چند بود؟ چه چيز از غير جنس خود همراهشان بود؟ و داستانشان چه بود؟ مطلب دوم اينكه از او بپرسيد داستان موسى كه خدايش دستور داد از يك عالم پيروى كن و از او تعلم گير چه بود؟ آن عالم كه بود؟ موسى چگونه از او پيروى كرد؟ و سرگذشت موسى با او چه بود؟ سوم اينكه از او از سرگذشتشخصى بپرسيد كه ميان مشرق و مغرب عالم گرديد تا به سد ياجوج و ماجوج رسيد; او كه بوده؟ و داستانش چگونه بوده است؟ يهوديان پس از عرضه اين مسائل جواب آنها را نيز به فرستادگان قريش دادند و گفتند: اگر اين طور كه ما شرح داديم جواب داد، صادق است، وگرنه دروغ مىگويد. فرستادگان قريش پرسيدند: آن يك سؤال ديگر كه گفتيد چيست؟ گفتند: از او بپرسيد كه قيامت چه وقتبهپا مىشود؟ اگر ادعا كرد كه من مىدانم قيامت چه موقع بهپا مىشود، دروغگو است، ولى اگر گفت جز خدا كسى تاريخ آن را نمىداند، راستگو است. فرستادگان قريش به مكه برگشتند، نزد ابوطالب جمع شدند و گفتند: پسر برادرت ادعا مىكند كه اخبار آسمانها برايش مىآيد، ما از او چند پرسش مىكنيم، اگر جواب داد، مىدانيم كه راستگو است، وگرنه مىفهميم كه دروغ مىگويد! ابوطالب گفت: هر چه دلتان مىخواهد بپرسيد! آنها آن مسائل را مطرح كردند. رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: فردا جوابهايش را مىدهم; اما در وعدهاى كه داد «انشاءالله» نگفت. به همين جهت، چهل روز وحى از او قطع شد تا آنجا كه رسول خداصلى الله عليه وآله غمگين گرديد و (بعضى از) يارانش كه به وى ايمان آورده بودند به شك افتادند، و قريش شادمان شده و به استهزاء و آزار ايشان پرداختند; ابوطالب نيز سخت در اندوه شد. پس از چهل شبانهروز، سوره كهف بر پيامبر نازل شد. رسولخداصلى الله عليه وآله از جبرئيل سبب تاخير را پرسيد؟ (جبرئيل) گفت:ماقادرنيستيمازپيشخود نازل شويم جز به اذن خدا.
توضيح آيات قرآن«و يسئلونك عن ذى القرنين قل ساتلوا عليكم منه ذكرا» و از تو اى پيامبر درباره ذو القرنين سؤال مىكنند، در پاسخ ايشان بگو:به زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو مىكنم. «انا مكنا له فى الارض و اتيناه من كل شىء سببا» ما او را در روى زمين قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم. سفر به مغرب:«فاتبع سببا» ذو القرنين از اين اسباب و وسايل استفاده كرد و راه سفر را در پيش گرفت. «حتى اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عين حماة و وجد عندها قوما» تا به غروبگاه آفتاب رسيد. در آنجا چنين در نظرش مجسم شد كه خورشيد در چشمه يا دريايى تيره و گلآلود فرو مىرود و در آنجا مردمى را ديد كه مجموعهاى از انسانهاى نيك و بد بودند. «قلنا يا ذا القرنين اما ان تعذب و اما ان تتخذ فيهم حسنا» گفتيم اى ذو القرنين، آيا مىخواهى بدان ايشان را مجازات كنى، يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب مىنمايى؟ «قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم يرد الى ربه فيعذبه عذابا نكرا» ذو القرنين گفت: ما كسى را كه ستم ورزيده مجازات خواهيم كرد; سپس او به سوى پروردگارش باز مىگردد و خداوند او را مجازاتى شديد خواهد نمود; يعنى ظالمان و ستمگران، هم مجازات اين دنيا را مىكشند و هم عذاب آخرت را. «واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى وسنقول له من امرنا يسرا» و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكوتر - بيشتر از استحقاقش - خواهد داشت و ما به فرمان خود، او را به كارى آسان واخواهيم داشت. سفر به مشرق:ذو القرنين سفر خود را به غرب پايان داد و دوباره عزم سفر كرد; قرآن مىگويد: «ثم اتبع سببا» سپس بار ديگر از وسايلى كه در اختيار داشت استفاده كرد و به طرف مشرق حركت نمود. «حتى اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا» همچنان به راه خود به طرف مشرق ادامه داد تا به صحرايى نزديك به محل طلوع خورشيد رسيد. در آنجا ديد كه خورشيد بر جمعيتى طلوع مىكند كه برايشان در برابر تابش آفتاب، هيچگونه پوشش و سايبانى قرار نداده بوديم. «كذلك و قد احطنا بما لديه خبرا» آرى، ذو القرنين اين چنين بود! و ما به خوبى از امكانات و فعاليتهاى او آگاه بوديم. برگشت از مشرق و سفر به طرف كوههاى ياجوج و ماجوج:«ثم اتبع سببا» باز از وسايل مهمى كه در اختيار داشت استفاده كرد و به قصد سفر حركت نمود. «حتى اذا بلغ بين السدين وجد من دونهما قوما لا يكادون يفقهون قولا». همچنان راه خود را ادامه داد تا به ميان دو كوه رسيد و در كنار آن دو كوه، قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمىفهميدند; يعنى خيلى ساده و بسيطالفهم بودند. «قالوا يا ذا القرنين ان ياجوج و ماجوج مفسدون فى الارض فهل نجعل لك خرجا على ان تجعل بيننا و بينهم سدا» آن گروه - وقتى ذو القرنين را با آن قدرت و توانايى ديدند - به او گفتند: اى ذو القرنين، طايفه ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد مىكنند، آيا حاضرى پولى از ما بگيرى و ميان ما و آنها سدى ايجاد نمايى؟! «قال ما مكنى فيه ربى خير فاعينونى بقوة اجعل بينكم و بينهم ردما». ذو القرنين در پاسخ آنان گفت: اموال و امكاناتى كه پروردگارم در اختيارم گذاشته، از آنچه شما پيشنهاد مىكنيد بهتر است. بنابراين من از شما اجر و مزد نمىخواهم! فقط مرا با نيروى انسانى كمك كنيد تا ميان شما و آنها سد محكمى ايجاد نمايم! ساختن سد :«اتونى زبر الحديد حتى اذا ساوى بين الصدفين قال انفخوا حتى اذا جعله نارا» در ابتداى كار سدسازى، ذو القرنين چنين دستور داد: قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد و آنها را روى هم بچينيد تا اينكه كاملا ميان دو كوه را بپوشانند. بعد گفت: در اطراف آن آتش بيفروزيد و در آن بدميد. آنان چنين كردند تا قطعات آهن سرخ و گداخته گرديد. «قال اتونى افرغ عليه قطرا» بعد گفت: اكنون مس مذاب برايم بياوريد تا روى اين بريزم! و به اين ترتيب، سدى آهنين در مقابل ياجوج و ماجوج ايجاد كرد، چنان كه قرآن مىگويد: «فما اسطاعوا ان يظهروه وما استطاعوا له نقبا» پس از آن ديگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور كرده يا راه نفوذ و حفرهاى در آن ايجاد كنند. «قال هذا رحمة من ربى.» ذو القرنين در پايان كار سد گفت: اين سد خود نعمت و رحمتى از پروردگار من است! «فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و كان وعد ربى حقا» گمان نكنيد اين يك سد جاودانى و ابدى است، بلكه آن زمان كه وعده پروردگارم فرارسد، آن را در هم مىكوبد و به يك سرزمين صاف و هموار مبدل مىسازد و وعده پروردگارم حق است و تحقق خواهد يافت (وعدهاى كه بر اساس آن، در آستانه رستاخيز سازمان دنيا به هم خورده و تمامى استحكامات آن فرو خواهد ريخت).
برچسب:, :: :: نويسنده : ADV
![]() ![]() |